Thursday, February 12, 2009

روزی که ما دوباره برای کبوترهایمان دانه بریزیم

روزی ما دوباره کبوترهایمان
را پیدا خواهیم کرد و مهربانی
دست زیبایی را خواهد گرفت.
روزی که کمترین سرود
بوسه است
وهر انسان
برای هر انسان
برادری ست .
روزی که دیگر درهای خانه شان را نمی بندند
قفل افسانه ایست
وقلب
برای زندگی بس است .

روزی که معنای هر سخن دوست داشتن است
تا تو به خاطر آخرین حرف دنبال سخن نگردی .

روزی که آهنگ هر حرف ، زندگی ست
تا من به خاطر آخرین شعر رنج جست وجوی قافیه
نبرم .

روزی که هر لب ترانه ایست
تا کمترین سرود ، بوسه باشد

روزی که تو بیایی ، برای همیشه بیایی
و مهربانی با زیبایی یکسان شود .

روزی که ما دوباره برای کبوترهایمان دانه بریزیم ...

ومن آن روز را انتظار می کشم
حتی روزی
که دیگر
نباشم

2 comments:

Unknown said...

it's a wonderful poems of Shamlue ! I really enjoy it ;)

b.kashaf said...

Yeah, I agree with you.