ای کاش امروز ما در برابر هم نبودیم

ای کاش امروز ما در برابر هم نبودیم ... آنها که ما را به این جا کشاندند نیم بند بهره ای از انسانیت، شرافت و آزادگی نبرده اند. تو که اهل همین دیاری اگر همسایه یا هم شهری ام نباشی کم کم هموطن هم که هستیم! اگر هم نباشیم، می دانم که تو انسانیت رافراموش نکرده ای ... خوب می دانم که هیچ تیری از چله ی کمان تو برای سینه هیچ یک از برادران و خواهران سرزمین مادری ام رها نشد. ای کاش امروز ما در برابر هم نبودیم

می گذرد کاروان، روی گل ارغوان
قافله سالار آن، سرو شهید جوان
در غم این عاشقان، چشم فلک خونفشان
داغ جدایی به دل، آتش حسرت به جان